امیرحسین و آنیساامیرحسین و آنیسا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره

☺☻دوتافسقلی☺☻

اولین پست

1392/10/22 16:43
436 بازدید
اشتراک گذاری

ببخشین که اینجوری شروع میکنم ولی این  متن فوق العاده زیبا رو میزارم تا شما دوتا فسقلی قدر زحمات بابا مامانتونو بدونین وخودمم قدر مادرعزیزمو بدونم.شاید تلنگری باشه واسه اونایی که یه خورده با بابا ماماناشون خوب رفتار نمی کنند.

فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم،
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است،
صبور باش و درکم کن.
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم.
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم… .
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن.
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر.
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند، فرصت بده و عصبانی نشو.
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده… همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی…
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم، عصبانی نشو… روزی خود میفهمی.
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته و عصبانی نشو.
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم.
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم.
فرزند دلبندم، دوستت دارم.

پسندها (3)

نظرات (2)

سعیده
23 دی 92 13:42
سلام دوست عزیز بخاطر متن خیلی قشنگ واقعا ممنون من با خوندنش واقعا گریه کردم و الانم با گریه این متنو تایپ میکنم امیدوارم همه فرزندان قدر پدر مادراشونو بدونن چرا که همه پدر مادرا از خودشون و رویاهاشون بخاطر ما بچه ها میگذرن تا ما به خواسته هامون برسیم برای منم دعا کن که خدا به منم مثل خودت یه دوقلو بده چون همیشه آرزوشو داشتم و دارم
مادر هومان و هورمزد
11 اسفند 92 20:33
مامانی فقط دارم گریه میکنم